سارای ناز من

برایت یک بغل گندم، دلی خشنود از مردم، برایت قدرت آرش که دشمن را زنی آتش........ برایت سفره ای ساده، حلال و پاک و آماده، برایت یک غزل احساس............ برایت هر چه خوبی هست دعا کردم ...

خداوند بی نهایت است و لا مکان و بی زمان اما بقدر فهم تو کوچک میشود و بقدر نیاز تو فرود می آید و بقدر آرزوی تو گسترده میشود و بقدر ایمان تو کارگشا میشود و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود و به قدر دل امیدواران گرم میشود ************************** خدایا امید هیچ کس رو نا امید نکن .......... ...

عزیزم یادم رفته بود اینا رو برات بگم روز 14 آبان تولد 27 سالگی بابا جون و سومین سالگرد ازدواج ما بود برا بابایی جشن گرفتم بدون اینکه خودش بدونه رفتم عکسشو دادم براش بزرگ روی شاستی زدن و یه بافت قشنگم براش خریدم بابایی عصرش شیفت بود و من راحت میتونستم به کارام برسم وقتی اومد زنگ که زد برقا رو خاموش کردم و اهنگ تولدت مبارک رو گذاشتم . در رو که باز کرد شوکه شد چون خودشم تولدشو یادش رفته بود. خیلی ذوق زده شده بود  و کلی تشکر کرد. ایشالله تولد 28 سالگیشو شما هم پیش ما باشی گلم. اینم تقدیم به مصطفی زیباترین گل هستی من  : 3 سال از با هم بودنمان گذشته ومن هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای برای من تا...

الحق که به ما درس وفا داد حسین (ع) هر چیز که داشت بی*ریا داد حسین (ع) یعنی که تأملی کنید ای یاران ! آن هستی خود زکف چرا داد حسین (ع)؟ اسلام علیک یا ابا عبد الله این ماه عزیز رو تسلیت میگم. از امام حسین میخوام که کمک کنه و همه به ارزوهای قشنگشون برسن.  

سلام عشق مامان ببخش منو که چند وقت نتونستم بیام وبلاگت رو آپ کنم. اخه نت خونه قطع بود و جدای از اون منم خیلی درگیر کارام هستم هر روز صبح تا ظهر که مدرسه م عصر هم با باباجونمیریم کلاس زبان. راستی توی این چند وقت که نیومدم رفتیم جواب آزمایشامون رو گرفتیم و شکر خدا همه چی خوب بود انشالله از ماه بعد برای حضور نازنین شما اقدام میکنیم. دلم برای حس کردن تو توی وجودم لحظه شماری میکنه پس تو هم قول بده من و بابایی رو زیاد منتظر نذاری. دووووووووووستت دادم عزیزم بوووووووووووس برا دستای کوچولوت